“بازديد از طرح اشتغال نوغانداري در خورش رستم”
به گزارش از پايگاه اطلاعرساني اداره کل كميته امداد امام خمینی استان اردبیل، راهي روستاي «ويو» از توابع شهرستان خورشرستم در جنوب استان اردبيل ميشويم. يكي از عكاسان حرفهاي استان همراهمان است و در طول مسير، تك درختها را نشان داده و ميگويد: «تك درختهاي هشتجين معروف است و جان ميدهد براي عكاسي» و در كنجِ طبيعت، درختها را ميتوان ديد كه به تنهايي گوشهاي ايستادهاند.
روستاي «ويو» حدود چهل و پنج دقيقه با خورشرستم فاصله دارد. جادهاي خاكي و پُر پيچ و خم در انتظارمان است. چرخش لاستيك به روي سنگهاي كوچك و بزرگِ جاده، مانع شنيدن صداي گنجشكها و پرندگان نميشود. طبيعتي بكر را به تماشا مينشينيم كه در انتهاي دره، به چشم ميخورد.
به روستا كه ميرسيم، روي تابلويي نوشته شده است: «به روستاي خوش آب و هوا و خوش منظره ويو خوش آمديد». درختان توت به چشم ميخورند و به همين منظور براي نخستينبار در سطح استان، طرح اشتغال نوغانداري در پنج منطقه از شهرستان خورش رستم به اجرا درآمده است.
مسیر صنعت تولید ابریشم در ایران
محمدحسين، همسر و دخترش به استقبالمان ميآيند. گنجشكي توتِ بر زمين افتاده را به منقار گرفته و ميپرد. هوا خيلي گرم است و آفتاب سوزان. پارچ آب يخ ميآورند و كمي خنك ميشويم. محمدحسين از دخترش ميگويد كه خيلي يار و ياور او است و با همه كوچكياش، براي چيدن برگهاي توت، از درختان بالا ميرود و در كارها كمكشان ميكند.
اين خانواده سه نفره، با پشتيباني هم تلاش ميكنند تا روزهاي بهتري را در پيشرو داشته باشند. محمدحسين از روزهاي سخت گذشته ميگويد و اينكه به دليل بيكاري و نبود شغل مناسب و درآمد كافي، راهي ساير استانها ميشده تا لقمه نان حلالي پيدا كند. در شهرها، غريبهاي بوده كه بايد دست به هر كاري ميزده تا پولي به دست بياورد و وقتي مشكلات خانواده افزايش مييابد و راه به جايي پيدا نميكند، راهي كميته امداد ميشود تا با حمايتهاي اين نهاد بخشي از مسائل زندگيشان برطرف شود. وقتي جلوي دوربين فيلمبرداري ميايستد تا از گذشتهها بگويد، مكث ميكند. به چشمان همسرش نگاهي كرده و آه ميكشد. سختيهاي فراوان كه تحمل كرده است و دوري از خانواده و حتي نديدنِ دخترش كه ديگر تمامِ زندگي او است؛ همگي مانند فيلمي كوتاه از مقابل چشمانش ميگذرد.
خيره به جايي دور، روزهاي سرد زمستان را به خاطر ميآورد كه به علت صعبالعبور بودن مسير روستا، نميشد از آن خارج شد و به دنبال كار رفت و يا اگر در شهر ديگري ساكن بود، براي بازگشت پيش خانواده بايد آنقدر منتظر ميماند تا راهداري راه را باز كند و برگردد. وقتي كيسههاي سيمان را به دوش ميكشيد و چندين طبقه بالا ميبرد و از فرط خستگي، گاهي روي راهپلههاي نيمه ساخته خوابش ميبرد يا شبها از درد كمر نميتوانست خوب بخوابد، همگي در برابر چشمانش بودند خاطراتي كه او را به شدت ميگرياند. هنگامي كه از طرف كميته امداد براي آموزش طرح نوغانداري با او تماس گرفتند، ترديد داشت كه آيا ميتواند وارد اين كار شود يا نه؟ تجربهاي در اين خصوص نداشت و نميدانست عاقبت كار چه خواهد شد. از سويي، باورش هم نميشد كه اگر موفق شود، طي چهل و پنج روز، ميتواند درآمد خوبي را كسب كند. هر چه بود، دلش را به دريا زد.
خرید تضمینی پیله تر کرم ابریشم از نوغانداران استان خراسان شمالی
در كارگاه آموزشي حاضر شد و خوب به حرفهاي اساتيد گوش سپرد. عزمش را جزم كرد كه با اين كار بتواند وارد عرصه اشتغال شود و ديگر نياز نباشد كه به شهرهاي دور سفر كند و در همين روستا، مشغول به كار شود. پيش رفت و جعبه نوغان را كه شامل ۲۰ هزار تخم بود، تحويل گرفت. هر روز، برگهاي توت را از درختان ميچيدند و روي كرمها ميگذاشتند كه رشد كنند و بزرگ شوند. كرمها در آرزوي پروانه شدن و آنها به دنبال برداشت پيلهها و پرواز سوي درآمدزايي. محمدحسين ساعتها به كرمها نگاه ميكرد كه به رنگِ سپيد روي برگهاي سبز ميخزيدند و پيش ميرفتند.
خود را تماشا ميكرد كه خيلي آرام در حركت بود به سمت آرامش و آسايشي كه اين كرمها برايش رقم زده بودند و با تجهيزات دامپزشكي، دارو، سمپاشي و آموزشهاي حين اجراي طرح از طريق كميته امداد، روزهاي خوشي را سپري ميكردند كه شب و روز، قشنگتر از گذشتهها پشت سر گذاشته ميشد.با پايان چهلوپنج روز، وقت برداشت پيلهها فرا رسيد. در گوشه و كنار فضاي كار، كرمها جولان ميدادند و ميشد در اين سو و آن سو، پيلهها را مشاهده كرد. كارشناسان ميگفتند: «اين تعداد تخم، اگر به خوبي پرورش يابند حدود ۳۵ الي ۴۰ كيلوگرم پيله تحويل مجري طرح خواهند داد».
محمدحسين، همسر و دخترش پيلهها را از كوشه و كنار ميز برميدارند. نور خورشيد روانه اتاقك شده و برخي كرمها همچنان به خوردن برگِ توت مشغولند. شايد هنوز مانده كه آنها به دور خود پيله ببافند و خود را براي پرواز، درونش حبس كنند. زنداني كه به رهايي آنها خواهد انجاميد و اينجا، با پرواز نكردنِ آن شاپرك، خانوادهاي را از محروميت و تنگدستي نجات خواهد داد. پرواز در پرواز است اگر كرمها بدانند كه با تبديل به ابريشم نيز همچنان تا آسمان بالا خواهند رفت.
اين پيلههاي سپيد، پرواز سبز خانواده محمدحسين را رقم خواهند زد كه ديگر از كنارشان دور نشود و به فكر توسعه اين كار باشد. وقتي جلوي دوربين لبخند زد و گفت: «اگر صدوپنجاه ميليون تومان وام از كميته امداد دريافت كنم، حتما براي ساير جوانان روستا نيز اشتغالزايي خواهم كرد كه در همينجا، كنار هم باشيم و شاهد پيشرفت روستايمان باشيم».با پايان تصويربرداري، از روستا خارج ميشويم. پروانههاي خوشرنگ و خوشنقش و نگار در هر سو ديده ميشوند. نسيم درختان را تكان ميدهد و توتها زمين ميريزند. تك درختها به تماشاي پروازِ شاپركها ايستادهاند و طبيعتِ بكرِ روستاي «ويو»، منتظر همت اهالي است تا دوباره با پرورش كرم ابريشم، شاهد پرواز سبزِ خانوادههاي نيازمند باشند.