شرکت صنعت آفرینان امداد با افتخار، به موضوع خرید تضمینی پیله تر و احیای کارخانه ابریشم صومعه سرا اقدام و گام مهمی برای اشتغال پایدار و افزایش تولید برداشته است.
جاده ابریشم را همگی میشناسیم و داستانهای فراوانی از آن شنیده ایم. این را هم میدانیم که نام این جاده از مهمترین محصولی که در آن تجارت میشد، یعنی پارچه ابریشم گرفته شده است. مبدا این جاده چین بوده است. به حکایت یافته های باستان شناختی، قدیمیترین پارچۀ شناخته شده عالم در منطقۀ دریاچۀ تای یافته شده است که صنعت ابریشم آن از دیرباز شهرت دارد. در سال 1958 باستان شناسان در هنگام حفاری در منطقۀ کیان شان یانگ در بخش دوخینگ از استان ژجیانگ در میان دیگر آثار فرهنگی عصر نوسنگی بسته ای ابریشم بافت را از دل خاک درآوردند که چند تکه پارچه، نخ و کمربند ابریشمی را در خود داشت.
از یافته های باستان شناسی سدههای پنجم و ششم پیش از میلاد چنین بر میآید که قدیمی ترین جاده ابریشم از خم بزرگ هواهنگ هو آغاز میشده و پس از عبور از شرق و شمال آلتای و سپس استپ های کازاخستان، جنوب روسیه و ساحل شمالی دریای سیاه به سرزمینهای تحت سلطۀ یونانیان و اتروسکها و شمال کوههای آلپ میرسیده است. گرچه مقداری ابریشم بدین سان از این مناطق میگذشت و از چین به اروپا میرفت، اما نمیتوان گفت که جاده بازرگانی در آن زمان با این نام وجود داشته است. آنچه میتوان گفت این است که یونانیان نسبت به این محصول تجملی کنجکاو بودند و چون نمیتوانستند تصوری از سرزمین دوردست خاوری تولید کننده آن داشته باشند، نام آن را سرزمین ابریشم گذاشتند و این نامی بود که تا زمان رومیان برای چین باقی ماند.
صدور ابريشم به ايران از زمان اشكانيان (222-248 ق. م) آغاز شد، ولي در دوره ساسانيان (226 – 650 م) بود که اين كالا به مقدار قابل توجهی از چين وارد میشد و به مرور در كشور ايران نيز پرورش كرم ابريشم و صنعت ابريشم نيز رواج يافت. قرارگیری در مسیر تجارتی راه ابریشم و اقلیم مناسب باعث شد نوغانداری از آسیای میانه وارد استرآباد (گرگان امروز)، سپس مازنداران و گیلان شود و با عبور از خط ساحلی کاسپین- که به جاده اصلی در قزوین میرسید- از حاشیه دریای کاسپین در مرکز ایران گسترش یابد.
استخری گزارش داده در قرن ۱۰میلادی/ ۴ ه. ق در اغلب نواحی ایران، ابریشم تولید می شد. ولی همچنان تخم کرم ابریشم از مرو وارد ایران میشد. در دیگر منابع دوره اسلامی مانند؛ ابن خرداذبه و نامه تنسر هم به تولید ابریشم درگیلان اشاره شده است. مهمترین دلیل توجه تجار اروپایی به ایران، تولید ابریشم بود. در زمان«مارکوپولو»، تجار جنوا سرزمینهای حاشیه دریای کاسپین را کانون فعالیت خود قرار دادند. منابع ایتالیایی قرن ۱۳، از ابریشم گیلان، مازنداران و استرآباد نام میبرند.
دوره صفویه
اوج توليد ابريشم در ايران به 400 سال قبل و عهد صفويه بازميگردد كه در آن زمان، توليد ابريشم خام كشور به سه هزار تن در سال ميرسيد؛ در این زمان مناطقی نظیر گیلان، مازندران، خراسان، اصفهان، یزد، کرمان و کاشان ازجمله مراکز تولید پیله و ابریشم بودهاند. در دوره صفویه جغرافیای تولید ابریشم بسیار گسترده بوده است. پهنه وسیعی از آبشوران(بادکوبه)، شیروان، تالش، جلگه وسیع گیلان، مازندران تا استرآباد، خراسان، اصفهان فارس و کاشان همه از مراکز تولید ابریشم بودند.
با این وجود ۶۰ تا ۷۰ درصد ابریشم ایران در گیلان تولید میشد و بهخاطر مرغوبیت برگ توت، ابریشم مرغوب تری در گیلان تولید میشد، به همین دلیل گیلان مورد توجه صفویه قرار گرفت. پیش از صفویه، کیائیان، یعنی حاکمان محلی شرق گیلان، برای ابریشم اهمیت زیادی قائل بودند. بر اساس آمارهاي منتشرشده، در دوره صفويه، گيلان از لحاظ كيفيت ابريشم حائز مقام اول بوده است.
طبق آمارهاي تاريخ، شمال ايران در آن دوران ميتوانست سالانه 1200 تن ابريشم توليد كند، گرچه در دوره صفويه، مناطق گرجستان، ارمنستان، تركمنستان و افغانستان كه از مراكز پرورش كرم ابريشم بودند، بخشي از خاک ايران را تشكيل ميدادند، اما مرغوب ترین نوع ابریشم متعلق به شهرهای گیلان بوده است.
بعد از تصرف گیلان توسط شاه عباس اول در سال ۱۰۰۰ هجری، امنیت زیادی در این سرزمین پدیدار شد، راهها گسترش پیدا کرد، کاروانسراها، پلها و جاده معروف راه شاه عباسی ساخته شد. ابریشم آن روز معادل نفت امروز ارزش داشت و مهمترین کالای اقتصادی آن زمان ایران بود. شاه عباس به همین دلیل نه تنها گیلان را تابعه دولت مرکزی کرد، بلکه اراضی سواحل دریای کاسپین را ملک خاصه خود کرد. شاه عباس اول، به پشتوانه سود ابریشم توانست عثمانیها و ازبکها را شکست دهد.
ظهیرالدین مرعشی در کتابش ذکر کرده که در آن دوران ابریشم همعرض طلا مبادله میشد و حاکم اگر میخواست به کسی هدیه ارزشمندی بدهد، یک طاقه ابریشم به وی میبخشید. این روند تا دوره شاه عباس دوم و شاه سلیمان ادامه داشت. در دوره قاجار اگرچه تولید ابریشم کاستی داشت ولی همچنان یک کالای استراتژیک بود.
ويلم فلور مورخ هلندي (معاصر) با تكيه بر منابع و سفرنامه هاي دوره صفويه پنج گونه ابريشم را نام ميبرد:
1-ابریشم درجه یک كه به ابريشم ميلاني (نوع فوقالعاده گيلان) شهرت داشت و با ارزش ترين نوع ابريشم به شمار ميآمد.
2-ابریشم لاجی كه موردعلاقه بازرگانان بود و بهترين نوع آن در رشت به عمل ميآمد. گويا اين ابريشم نام خود را از لاهيجان گرفته باشد و به ابريشم خرواري شهرت داشت و اروپاييها آن را لاكي يا ليژي ميخواندند.
3-ابریشم شیروانی، اين نوع ابريشم كيفيت ابريشم لاجي را نداشت.
4-ابریشم لاس اين نوع كم ارزش ترين نوع ابريشم بود و در مازندران توليد ميشد.
پژوهشهای دانشگاهی نشان میدهد که لاهیجان، در زبان پارسی «لاهیگان» بوده و «لاهِ» در پهلوی پارتی به معنی «ابریشم» است و« ان» پسوند مکان. یعنی شهر بافندگان ابریشم و یا شهر ابریشم. بعدا عربی شد. ابریشم لاهیجان از اهمیت زیادی برخوردار بود. آن هم به واسطه توتستان هایی که داشت. واژه «لاهیج» به عنوان یک برند در صنعت تولید و تجارت ابریشم آن روز بود و اروپاییان به دنبال ابریشم لاهیج بودند. اغلب پیلههای تر لاهیجان و لنگرود کیفیت بالایی داشت و بیشترین تولید را داشت. اغلب سیاحان در دوره صفوی و قاجار مثل کارل لی و اولئاریوس که سفیر دوک هولشتاین آلمان و مامور انعقاد معاهده تجاری در حوزه ابریشم بود، مینویسد؛ «وقتی از رودبار وارد جلگه رشت شدم وسعت توتستانها آنقدر گسترده بود که امکان پایانی برای آن متصور نبود.» اولئاریوس به تفصیل، وسعت توتستانها و اشتغال مردم به نوغانداری را توضیح میدهد.
تولید ابریشم در ایران ادامه داشت تا اینکه با افزایش واردات و تحول روابط بازرگانی ایران و هند تحت تاثیر سیاستهای دولت روسیه و انگلیس در دوره قاجاریه، همچنین شیوع بیماریهای کرم ابریشم به نام پبرین و اموسکاردین در این دوره، پرورش ابریشم در ایران کاهش پیدا کرد. به جهت نفوذ روسها در گیلان در دوره قاجار، تجارت ابریشم در دوره قاجار در دست روسها بود. گیلان بعد از عهدنامه«ترکمن چای» عملاً سرزمین تحت حمایه روسیه شد و کسی خارج از نفوذ روسیه نمیتوانست در گیلان فعالیت اقتصادی کند. یکی از این شخصیتها «لاسقاریدیس» یونانی و کمپانی معروف وی در لاهیجان بود. خاندان تومانیانس نیز تجارتخانههای بزرگی در گیلان داشتند. همینطور فرانسویها، ژاپنیها و تجارتخانه های معروف رالی و پاسکال از فعالان این عرصه اقتصادی بودند. بعدها، تجار ایرانی نظیر«حاج امین الضرب » و «معین التجار بوشهری» هم وارد تجارت ابریشم گیلان شدند.
امین الضرب، سال ۱۸۹۰ م. کارخانه ای با یکصد کارگر و با هزینه ۳۰۰ هزار تومان در رشت تاسیس کرد. ولی با دخالتها و کارشکنیهای روسیه، ناچار شد کارخانهاش را به قیمت پایینی بفروشد. در دوره صفویه، تجار استقلال نداشتند و در واقع مباشران حکومت بودند و وقتی نماینده خارجی برای تجارت به ایران میآمد، حق نداشت مستقیم با تجار وارد مذاکره شود و مباشران حکومت این نقش را داشتند.
این روند تا دوره قاجار کم و بیش ادامه یافت. از مشروطه به بعد و به ویژه در دوره پهلوی، تجار، آزادانه تر با تجار خارجی وارد مذاکره و معامله میشدند و همین امر به رشد نوغانداری کمک کرد. محله ها و شهرهایی که به نوغان داری به شکل سنتی میپرداختن در دوره پهلوی اول و اوایل پهلوی دوم هم به حیات خود ادامه دادند. اما بعد با کنار رفتن روشهای سنتی و خانگی و صنعتی سازی این رشته، نوغان داری به شیوه پیشین از رونق افتاد.
این مسیر پس از انقلاب در ایران، بیش از دو دهه دنبال شد و در دهه هفتاد بیشترین میزان صادرات ابریشم انجام می شد. به طوری که در حدود 800 تا 850 تن ابریشم تولید می شد و یک میلیارد دلار صادرات فرش ابریشم انجام می شد. در این دوره از ابریشم وارداتی بسیار کم استفاده می شد. اما با آغاز خصوصیسازیها در دهه هشتاد و تغییر تعرفه واردات این کالا (یعنی کاهش تعرفه) این صنعت به شدت ضربه خورد.
دیگر خریداران داخلی از ابریشم داخلی استفاده نمی کردند و حتی برای استفاده از ابریشم ضخیم خارجی که ارزان تر بود، ماشین آلات خود را تغییر دادند. به این ترتیب از سال 1380 تا 1400 یعنی در طی 20 سال این صنعت کاهش تولید قابل توجهی را تجربه کرد. این کاهش در کل ایران و به خصوص در گیلان به عنوان تولیدکننده ابریشم مرغوب مشهود است.
با کاهش حمایتهای دولتی کمتر شد و با آغاز آهنگ خصوصی سازی، شاهد افول تجارت ابریشم و کاهش سودآوری برای تولید کننده بودهایم و موجب شد نوغانداران این کار پرزحمت را کنار بگذارند. حتی باغهای چندین هکتاری توت دولتی نظیر باغ پرنیان در فومن و اباتر و سایر تاسیسات، متروک رها شد.
جداول و نمودارهای شرکت سهامی ابریشم ایران و مرکز توسعه نوغانداری ایران:
مهمترین دلایل این کاهش شدید تولید غیر از سیاست های خصوصی سازی و کاهش تعرفه واردات که نقش عمده ای در این میان بازی کردند، میتوان به عوامل زیر نیز اشاره کرد که به واسطه خود معلول این دو علت اصلی بودند:
1 -افزايش نرخ دستمزد كارگر كه با توجه به پايين بودن سوددهي اين صنعت براي توليد كنندگان مقرون به صرفه نيست.
2 -عدم مديريت صحيح بخش كشاورزي و نبود برنامه ريزي مناسب و مدون در اين بخش از كشاورزي.
3 -عدم افزايش نرخ نخ ابريشم در مقايسه با ساير محصولات كشاورزي و دامي كه باعث بيانگيزگي دستاندركاران اين صنعت شده است.
4 -افزايش قيمت زمين و تغيير كاربريهاي نابجا و غير كارشناسي و از بين رفتن مقدار زيادي از توتستان هاي استان.
5 -افزايش هزينه هاي جاري از قبيل برق ، آب و ….
6 -ورود رقباي خارجي به خصوص كشورهاي همسايه، نظير افغانستان، تاجيكستان و ازبكستان منجر شده تا مصرفكنندگان نخ ابريشم در ايران در طي اين مدت، نياز خود را از طريق ساير كشورها تأمين نمايند و عليرغم، كاهش عرضه پيله داخلي، به دليل تامين از طريق واردات موجب افزايش قيمت، نشد.
“شرکت صنعت آفرینان امداد با افتخار، به موضوع خرید تضمینی پیله تر و احیای کارخانه ابریشم صومعه سرا اقدام و گام مهمی برای اشتغال پایدار و افزایش تولید برداشته است”